کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : میثم مومنی نژاد     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

دخیل بسته فلک بر ضریح زنجـیرش            نـمـاز گـریه کـنـد با نوای تـکـبـیـرش

دلِ شـکـسـتـۀ او آیـه‌ای مـقـطـعه بـود            که هیچ سوره نیـاورد، تاب تفـسیرش


چگـونه حـلـقۀ آهـن گرفت حلـقـش را            چرا به گوشۀ زندان؟ چه بود تقصیرش؟

چگونه زهر هلاهل، به زخمۀ الماس            به نازنین جگرش، می‌نوشت تقدیرش

در اوج غربت و دور از وطن شده تشییع            قلم به شرم در آمد، ز شرح تصویرش

عجب که حامل عرش است دوش چار غلام            زبان گـشوده حقـیری برای تحقـیرش

شبیه جد خودش روی خاک پرپر شد            شبـیه جد خـودش زنده مانده تاثـیرش

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا بر اساس شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)   سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت به گونه ای عمل کرده و زهر به امام خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود یا کوفته شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شکـسـته سـاقۀ او آیـه‌ای مقـطـعه بود            که هیچ سوره نیـاورد، تاب تفـسیرش

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....،

به روی تـخـتۀ در مـی‌بـرنـد دریـا را            قلم به شرم در آمد، ز شرح تصویرش

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

تو را بردند نامردان؛ از این زندان به آن زندان            شدی با خونِ دل مهمان؛ از این زندان به آن زندان

شنیدم در غل و زنجیر با توهینِ پی در پی            تو را انداخت زندانبان از این زندان به آن زندان


مناجاتت دو چندان شد! پس از هر سجده‌ات می رفت            صدای جذبۀ قرآن؛ از این زندان به آن زندان

به جای آه و نفرین ذکر می‌گفتی و جاری شد            دعای بارشِ باران؛ از این زندان به آن زندان

عبایت را کشیدند و امان از هتک حرمت‌ها            شدی حیران و سرگردان؛ از این زندان به آن زندان

به دست سِندی بن شاهِک ملعون زمین خوردی            بمیرم! با تنی لرزان؛ از این زندان به آن زندان

سکوت و کظم غیظَت، زهرِ دشمن را دو چندان کرد            چه مظلومانه دادی جان؛ از این زندان به آن زندان

به یادِ جدّ لب تشنه گلویَت سوخت و خواندی            چه روضه با لبِ عطشان؛ از این زندان به آن زندان!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد. زیرا بر اساس اسناد تاریخی ( عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۸ ح ۱۰؛ امالی شیخ صدوق ص ۱۲۶ ح ۱۸؛ روضة الواعظین ص ۲۱۶؛ مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ص ۳۱۸؛ بحار الانوار ج ۴۸ ص ۲۱۰ و دیگر کتب معتبر) هنگام افطار برای حضرت غذا می بردند و حضرت بلافاصله پس از اطعام مجددا به عبادت می پرداختند. جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

سرِ افطار خوردی تازیانه‌های محکم را            به جای آب و قدری نان؛ از این زندان به آن زندان

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

آمد به لبش جان و شبش را سحری نیست            جز مرگ به لب‌هاش دعای دگری نیست

بر دوست و دشمن همه آن خیر رسانده            شایستۀ این مرد خدا خونجگری نیست


سخت است عـذابت بدهد بی‌سر و پایی            که در دلش از رحم و مروّت اثری نیست

شلاق کُنَد گریه بر آن تن که به غیر از            زخم و غل زنجیر برایش سپری نیست

مـوسـای مـسیـحا نـفـس و بد دهـنان، آه            جانکاه تر از این به خدا دردسری نیست

این عین شکنجه است قفس را بگشایند            وقتی که نه پا، نه پر و بال سفری نیست

این کعبه که محتاج طوافش خود کعبه است            والله سـزاوار چنین خـیـره سری نیست

مـانـده بـدنـش بر پـل بـغـداد نه گـودال            از غارت و از سُمّ ستوران خبری نیست

تن گم شده در سلـسله نه نیـزه شکـسته            صد شکر خدا را به سر نیزه سری نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این کعبه که محتاج طوافش خود کعبه است            شایـستۀ تشـییع تنـش تخـته دری نیست

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و حفظ بیشتر شأن ائمّه بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تن گم شده در سلـسله نه نیـزه شکـسته            تن روی زمین و به سر نیزه سری نیست

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

همین که آه من از قلب محزون می‌شود پیدا            چنان بغض گلو با اشک، افزون می‌شود پیدا

دلم تا یاد آن داغ جگـر سوز تو می‌افتد            برای مرثیه هر بار مضمون می‌شود پیدا


هزاران سال اجدادم ز داغت گریه می‌کردند            غمت رازی‌ست دیرینه که اکنون می‌شود پیدا

برایت اشک می‌ریزم همان آب زلالی که            شبیه شیشۀ تنگی ز بیرون می‌شود پیدا

چه زخم کهنه‌ای در سینه پنهان کرده‌ای اما            ز چشمت از غم مادر بسی خون می‌شود پیدا

غـریبانه، شبانه، چار سـرباز و تنی اما            سحر خورشید از زندان هارون می‌شود پیدا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب تغییر داده شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)   سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت به گونه ای عمل کرده و زهر به امام خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چه زخم کهنه‌ای در سینه پنهان کرده‌ای اما            مدام از زیر این زنجیرها خون می‌شود پیدا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه ( سرباز) قرار دادند و....،

غریبانه، شبانه، تکه‌ای چوب و تنی اما            سحر خورشید از زندان هارون می‌شود پیدا

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و فتح خیبر با دست الهی او

شاعر : حمزه محمدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عـلی شبیه کسی نیست جز خـداوندش            همان خدا که نبوده‌ست و نیست مانندش

کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود            کسی که هر چه شود با خداست پیوندش


کسی که قـبله‌نما رو به او توقـف کرد            کسی که «فزت ‌و ‌رب‌العلی‌ست» سوگندش

تمام هستی عالم به روی دوش علی‌ست            مـدار چـرخـش افـلاک نیـز سربـندش

مـیان معـرکه هرگـز ندیـد چـشم کسی            که ذوالفـقـار کـند تکـیه بر کـمربندش

خدا به دست علی نه، به «دست خود» روزی            دری که مـانـع اسـلام بـود را کـنـدش

»جمال وجه خدا واحد است» این یعنی:            علی‌ست اخم خدا و عـلی‌ست لبخندش

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و فتح خیبر با دست الهی او

شاعر : عماد بهرامی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

گـره کـور که در کار پـیـمـبـر افـتاد            باز هم قـرعه به نام یل صفـدر افتاد

وقتی از دور در قـلعه تجلّی می‌کرد            یاد آن دست یـدالـلـهـی حـیـدر افـتـاد


با خودش گفت که این کار فقط کار علی‌ست            ناگهان دلهره از سیـنۀ مضطـر افتاد

مثل خواری شد و در چشم فراری‌ها رفت            تا عـلـم دست عـلـمـدار پـیـمبر افـتاد

طرف قلعه که می‌رفت خدا پشتش بود            جـبـرئیل آمد و زیر قـدمـش پر افتاد

مرحب آمد که شود سدّ ره خیر ولی            «هٰا علیٌ بَـشرٌ کیفَ بَشر» شر افتاد

تیغ ابروی علی خم شد و مرحب جان داد            ده قدم مانده به شمشیر دو سر، سر افتاد

با خدا رفت و دم « نَصرُ مِنَ اللّٰه» گرفت            سورۀ فـتـح به جـان در خـیـبـر افتاد

موقع کندن در بود که « یازهرا» گفت            ناگهان ترس عجـیبی به دل در افتاد

صاحب روز جزا داشت قیامت می‌کرد            حَسَبُ الاَمرِ علی پرده ز محشر افتاد

چاره‌ای جز به درک رفتن و تسلیم نداشت            هرکه با خـشـم الـهـی عـلـی در افتاد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها قبل از وفات

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

ای نـور دیـده من و تـاج سـرم حسین            یک‌دم قـدم گـذار به چـشم تـرم حسین
بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین            در زیر آفـتـاب بـبـین بـسـتـرم حسین


نام تو گـشـتـه زمـزمـه آخـرم حـسیـن

بـالا ســر هــمـه تــو دم آخــر آمــدی            بـالـین هر شـهـیـد به چـشـم تـر آمدی
با زانـو در کـنـار عـلـی اکـبـر آمـدی            بر دیـدن سه سـالـه خـود با سر آمدی
من خـواهـر تـوأم بـیا در بـرم حـسین

یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم            در طـول آن مـسـیر رکـابی که داشتم
در زیـر سـایه تو حـجـابی که داشـتـم            دیدی چه شد حـسین نـقـابی که داشتم
دارم هـنوز داغ تو بر پیـکـرم حسین

یک نیـمه روز موی سـیاهم سفـید شد            یک نـیـمه روز امـیـد دلـم نـاامـید شد
هـجـده گـلم مـقـابل چـشـمم شهـیـد شد            از مادر تو خواهرت هر چه شنید، شد
داغـت هـنوز هم نـبـود بـاورم حـسین

هر دم به یـاد حـنجـر تو گریه می‌کنم            بر زخـم‌هـای پـیکـر تو گـریه می‌کنم
دارم به جـای مـادر تو گـریـه می‌کنم            یــاد وداع آخـر تـو گــریـه مـی‌کــنــم
گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین

گـفـتـی به خـیـمه‌گـاه بـمـانم ولی نـشد            گـفـتـم کـنـم فـدای تو جـانـم ولی نـشد
یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد            پایت به سـوی قـبـله کـشانـم ولی نشد
تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین

منکه به جز تو پشت و پـناهی نداشتم            دیـدم تو را غـریب و سـپاهی نداشـتم
تو زیـر پـا و تـاب نـگـاهـی نـداشـتـم            جز رو زدن به قـاتلـت راهی نداشـتم
شرمنده توأم چه کـنم خواهـرم حسین

هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت            بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت            با دست خالی آمد و پُر کرد دست و رفت
ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین

دیدم تو را به سجـده ولی سر نداشتی            ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
)ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی            گـویا غـربب بـودی و مـادر نداشتی)
قربـان غـربـتت پـسـر مـادرم حـسیـن

نگـذاشـتـند گـریه بر آن پـاره تن کـنم            نگـذاشـتـنـد سـایـه‌ای بر آن بـدن کـنم
نگـذاشـتـند حـسین خودم را کـفـن کنم            کاری برای یـوسـف بی‌پـیـرهن کـنـم
میخورد خاک پیکر تو در برم حسین

ما را پس از تو خار شـمردند کوفیان            بر روی نیـزه رأس تو بردند کوفـیان
نان عـلی مـگـر که نخـوردند کـوفیان            از من چه آبـرو که نـبـردنـد کـوفـیان
دادند نـان به ما صدقـه، دلـبرم حسین

دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت            وقـتی مـیـان مجـلـس ابن زیـاد رفـت
صبر و قرار از دل زین العـباد رفت            کاری رباب کرد، که دردم زِ یاد رفت
چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین

بر عکس کوفه هـلهـله کردند شامیان            خـنـده به اشک قـافـله کـردند شامـیان
ما را اسـیر سـلـسلـه کـردند شـامـیان            تحـقـیر پیـش حـرملـه کـردند شامـیان
از هر که بگذرم از او نگـذرم حسین

بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت            چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت
بگـذار بـگـذریـم چـه آورد بر سـرت            خـیـلی دلـم تـنگ شده بـهـر دخـتـرت
بعد از تو من صداش زدم دخترم، حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

دیدی چه شد حـسین نـقـابی که داشتم           دیدی چه شد مقـنعه و معجـرم حسین

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها قبل از وفات

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

زیـنــبـم نـائــبــة الــزهــرایـم            مـادرم گـفـتـه که بـی‌هـمـتـایم

بـشـنـویـد ارض و سما! آوایم            این حـسـیـنـی که بُـوَد، آقـایـم


تا که دیده به روی من وا کرد

مهر خود را به دل من جا کرد

کـوثـر حـضرت کـوثـر هستم            زین اَب هـستم و زیـور هستم

زیــور فــاتـح خـیـبـر هـسـتـم            خطبه‌ام گفت: که حیدر هستم

هـمـه دیـدنـد هــنــر دارم مـن

مثـل عـباس، جـگـر دارم من

ذوالـفـقـار سـخـنـم برّان است            یکی از لشکر من طوفان است

دشمن از «مردی» من حیران است            بی‌سبب نیست که سرگردان است

دیـده هر بـار، حـریف هـمه‌ام

پــروش یـافــتــۀ فــاطــمــه‌ام

ای بـرادر! بـه دلـم غــم دارم            دل سـوزان و قـدی خـم دارم

دم آخـــر شــده مـــاتـــم دارم            خــاطـراتـی ز مــحــرّم دارم

لرزش دستم اگر جلوه نماست

یادگاری من از کرب و بلاست

هـمـه جـا پـای به پـایت بـودم            دائـــمـاً زیــر لــوایـت بـــودم

مـثـل یـک کـوه بـرایت بـودم            شـاهـد کـرب و بـلایـت بـودم

من که بازیـچـۀ تـقـدیـر شـدم

از غـم تـو به خـدا پـیـر شـدم

روضۀ باز شنیدن سخت است            بار بر دوش کشیدن سخت است

تلخی آه چـشیـدن سخت است            سوی گودال دویدن سخت است

دیدم آن جا که چه غوغا کرده

بی‌حـیا، کار خـودش را کرده

حنجری سوخته شد بعد از آن            جگری سوخته شد بعد از آن

مادری سوخـته شد بعد از آن            معجری سوخته شد بعد از آن

زیـر و رو شد بـدنت با نیـزه

تا که شـد در تن تـو تـا نـیـزه

وای از آن سفـر شام، حسین!            وای از آن مـلأ عـام، حسین!

وای از طعنه و دشنام، حسین!            وای از سنگ لب بام، حسین!

آن دیاری که پُر از بیداد است

شام نه، کشور کُفـر آباد است

ذرّه‌ای رحـم در آن ناس نبود            بیـنـشان عاطـفه بشـناس نبود

حرفی از غیرت و احساس نبود            کاش آن جا سـر عـبّاس نبـود

مـردم شـام به ما سـنگ زدند

در عزایت کف و آهنگ زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

لرزش دستم اگر جلوه نماست            همه‌اش زیر سر کرب و بلاست

مناجات با صاحب الزمان در شهادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حالا که حرف، حرف بهار است و یار نیست            پس هرچه هست بعد زمستان بهار نیست

نامش هزار و چارصد و چندمین عزاست            عیدی که بی‌تو می‌رسد و شرمسار نیست


خوشبخت آنکه خانهٔ دل را تکانده است            بر فرش خانهٔ دل من جز غـبار نیست

هرچـند بهـتر است نـیـایی به شهـر ما            ایـنجـا دلـی برای شـمـا بی‌قـرار نیست

نـام تـو بر لب من در دل هـوای غـیـر            این راه و رسم عاشقی و انتظار نیست

در کــربـلا نـفـس زده‌ایـم و بــرای مـا            دیگـر هـوای هـیچ کجا سازگـار نیست

انــدازه تـمــام جـهـان گـریـه مـی‌کـنی            روضه به هر بهانه اگر برقرار نیست

زیـنب عـزای پـنـج تـن آل کـبـریـاست            بدبخت آنکه در غم او سـوگوار نیست

آنــقـدر گـریـه کـرد بــرای بـــرادرش            هر کس که دید گفت دگر ماندگار نیست

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها قبل از وفات

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

لحـظه‌هایِ آخرم شد بیـقـرارم یا حسین           رو به قبله می‌شوم، چشم انتظارم یا حسین

آخرش دق مرگِ راهِ تو شوم شکرِ خدا           زودتر باز آ ببین در احتضارم یا حسین


بعدِ عاشـورا حـرامم شد عزیزا زندگی           تا کـنون مانند یک ابرِ بهـارم یا حسین

روضه‌ها بر پا شد و من روضه خوانش بوده‌ام           از غمِ تو تا قـیامت سوگـوارم یا حسین

قصد کردی هر زمان بر دیدنم آیی بگو           تا که از شوقِ وصالت سر برآرم یا حسین

ای بقربانِ سرت بر خواهرت یک سر بزن           تا که در شامات راحت جان سپارم یا حسین

یادگارِ مـادرت در بینِ دستانِ من است           پیرهنت را رویِ سینه می‌گذارم یا حسین

شاهدم در قتلگه با پیکرت آخر چه شد؟           زجرِ بسیاری کشیدم شهریارم یا حسین

تکّـه تکّـه شد تـنت با تیـغ ها با نیـزه‌ها           زان سبب تا به کنون زار ونزارم یا حسین

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها قبل از وفات

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه در قلبِ منی مشتاقِ دیدارم هنوز            بهرِ دیدارِ رُخت حسرت به دل دارم هنوز

روضه‌خوانی می‌کنم در هر شرائط هر کجا            با نَفَسهایِ خودم رونق به بازارم هنوز


از وداعِ آخرت بدجور می‌سوزم حسین            از همان دم تاکنون سالارِمن زارم هنوز

با سرِ بالایِ نیـزه هـمسـفر بودم غریب            از تمامِ صحـنه‌ها آشـفـته افکـارم هنوز

چه بـلایی بر سـرم آمـد مـیانِ شـهـرها            خوب می‌دانی که من عاجز ز گفتارم هنوز

وای از بزمِ شـراب و وای از الـفاظِ بد            بعـدِ مـدّت‌هایِ بسـیاری دل‌آزارم هنوز

کاش می‌شد تا ببـیـنم رویِ عباسِ عـلی            راغـبِ آن قـدّ و بالایِ عـلـمدارم هنوز

بسته‌ام بارِ سفر را لحظه‌هایِ آخر است            گرچه در قلبِ منی مشتاقِ دیدارم هنوز

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر خذف شد

بوسه‌هایی که زدم بر حنجرت یادش بخیر            جای زهرا مادرت خیلی عزادارم هنوز

از بریده حنجرت بوسیدم و قـلبم گرفت            بعدِ مدّتها ز چشمم اشک می‌بارم هنوز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

جلوۀ مُشتـرک حـیدر و زهـرا؛ زینب            فیض جاری شده از عـالم بالا؛ زینب

نه‌‌ فقط‌ فخرِ تو؛ فـخـرِ پـدرت‌ هم بوده            به تو گـفـتـنـد اگـر زینت بـابـا؛ زینب


نیمی ‌از هـیمنۀ‌ تو به ‌خدیجه ‌‌‌رفته‌ست‌‌            نیـمۀ‌ دیگـر تو رفـته به طـاهـا؛ زینب

مـادرت اُمِّ‌أَبـیـهـاسـت از این رو بـاید            لـقـب تو بـشـود «سِـرّ أَبیـهـا»؛ زینب

مـادرت مـرتـبۀ عـصمت کـبری دارد            تو از این ‌رو شده‌ای‌ عصمت‌ِ صغری؛ زینب

کعبه ‌راضی‌ست؛ اگر مَضجع ‌ِتو سَمت‌ خودش            بِکـشـد عـقـربـۀ قـبـلـه نـمـا را؛ زینب

اشـتـباه است اگر فکـر کـنم در عـالـم            فـاطــمـه نـائـبـه‌ای داشـتـه اِلّا زیـنـب

مِنّت از هیچ‌ طبیبی‌ نکشم چون که مرا            اشک‌ در داغ تو کرده‌ست مداوا؛ زینب

سیـنه‌ام را که ببـویـند ملائک در قـبر            می‌نـویـسند به روی کـفـنم «یا زینب«

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نـثـار روح چـنـان کـوه عــمـۀ سـادات           در ابـتـدای غـزل فـاتحه مـع الصلوات

برای اینـکـه شود جـاودانـه در تـاریـخ           گـذاشـت در وسط کـربـلا دو تا مـرآت


یکی به اسم حسین و یکی به اسم خودش           یکی به آن دگری خیره، این به آن شد مات

کشید دست ز عشقش ولی مگر که کشید           برای ثـانـیه‌ای دست از خـدا؟ هـیهـات

کسی که زینت باباست، شام را یکسر؛           بـرای خــاطـر او کـرده‌انـد تـزئـیـنـات

همان که دیده به گودال رفـته دین خدا:           نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات

همان که کرب وبلا را قشنگ دیده، دلش           چه قدر سوخته از تـشنگی رود فـرات

چه قدر در همه جا کرده اقتدا به حسین           چه قدر بسته به واقع صلات را به صلات

مصیبتش شود اعظم کسی که یک ساعت           شود مـعـطـل دروازه‌هـای بـی‌سـاعات

هرآنچه داشته بخـشیـده بعد گـفـته خدا؛           مرا ببخـش که دارم بضاعـتی مزجات

همان که بعد خودش ساخته شده اینطور           حیاط در حرمش دور حوض آب حیات

هـنـوز نـیـز بـه تـقـویـمِ روز رفـتـن او           به جای روز شهادت نوشته روز وفات

دوباره وزن غمش بیشتر شد از این شعر           دوباره دل‌خـورم از این مفاعِلُن فعلات

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود شریفی (کمیل کاشانی) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بانوی عشق، صبر و حیا وامدار توست            باغ بهـشت، زنده به بوی بهـار توست

زیـن ابـی و زهـرۀ زهـرای اطـهـری            منظومۀ زمین و زمان در مدار توست


مـعــلــوم شـد ز خــنـدۀ روز ولادتـت            عشق حسین فاطـمه دار و ندار توست

»ترویج دین به خون گلوی حسین شد«            تکمیل دین به خطبۀ چون ذوالفقار توست

فـریاد تو تداعی شـمشـیر حـیـدر است            در شام و کـوفه خاطرۀ اقـتدار توست

فـتـوای عـشـق بود شدی مـادر شهـید            در پیش دوست این سند افتخار توست

یک نصف روز باغ تو پژمرد از عطش            هر لاله جلـوه‌ای ز دل داغـدار توست

پَـر می‌کشید روح تو و همسرت شنـید            نام حـسین لحظـۀ آخـر شـعـار تـوست

در مـدح تو کـلام کـمـیل است نـارسـا            ناقابل است شعـر من اما نـثـار توست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

»ترویج دین به خون گلوی حسین شد«            تکمیل دین به گیسوی آشفته کار توست

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

فتوای عشق بود که پیشانی‌ا‌ت شکست            در پیش دوست این سند افتخار توست

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود شریفی (کمیل کاشانی) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

تنهـا مـیان آن همه داغ و خطـر زینب            در خیمه‌های سوخـته آسیـمه‌سر زینب

شب را به صبح آورد با اندوه طاقت سوز            تنها خدا داند که چه بگـذشت بر زینب


تا بشـکـنـد پـشت شب سرد تـبـاهی را            شد با سر خورشید و ماهش همسفر زینب

در انتخابی سخت بی‌تـردید شد پـیروز            بگذشت در پـای برادر از پـسر زینب

ظهر عطش افتاد روی خاک و پرپر شد            پرورد گل‌هایی که با خون جگر زینب

از « ما رأیت الا جمیلایش» توان فهمید            هر قدر مشکـل بیـشتر نستـوه‌تر زینب

در کوفـۀ تـزویر و شـام شـوم استـبداد            طـوفـانی از فـریاد شد مثل پـدر زینب

او دختر زهراست این را خوب می‌دانند            چون شیر می‌غرد نمی‌ترسد اگر زینب

محمل نشین عشق و صبر و بردباری‌ها            از عشق شد آتشفشانی شعـله‌ور زینب

بی‌بی تمام عـمـر از تو گـفتم و خواندم            روز قـیـامـت آبـرویـم را بـخـر زیـنب

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود شریفی (کمیل کاشانی) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دریـای دردهـای دلـش بـی‌کـرانـه بـود           از کودکی به تیـر مـصیبت نشـانه بود

از لحظه‌ای که چشم به چشم حسین دوخت           زینب حدیث زنـدگی‌اش عاشـقـانه بود


هر جا حسین رفت چنان سایه بی‌قرار           منزل به منـزل از پی مـولا روانه بود

انسان ولی فـرشـته‌تر از هر فـرشته‌ای           دلخـسـته از جفـای زمـین و زمانه بود

آوار شـد حــمــاسـۀ او بــر سـر یـزیـد           هر چند کوه غصه و داغش به شانه بود

در خطبه‌اش حـقـیقـت اسلام جلوه کرد           ویـران‌گـر بنـای فـریب و فـسـانـه بود

آن روز در هـیاهـوی بازار شـام شوم           در ازدحام مطرب و چنگ و چغانه بود

از مـادر شـهـیـدۀ خـود ارث بُـرده بود           جـسـمـش کـبـود از اثـر تـازیـانـه بـود

شعر " کمیل" قابل خاتون صبر نیست           تـنهـا بـرای عـرض ارادت بـهـانه بود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود شریفی (کمیل کاشانی) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر دل که شد به روز بلا آشنای صبر            حق می‌دهد نوید بهـشتـش جزای صبر

جز صبر چـاره نیست دل داغـدیـده را            مرهم نهد به زخم مصیبت دوای صبر


خـیاط دهـر، جـامـه بـسی دوخـتـه ولی            زیبـنـده است قـامت دل را ردای صبر

تـقـدیـر هرچه بـود رضـا باش تا شـود            یـاد خـدا به خـانـۀ دل پـاگـشـای صبـر

بانوی مهر و عاطفه، زینب صبور عشق            محمل‌نشین رنج و اسارت، خدای صبر

هـجـده بـهـارِ پـرپـرِ در پیـش چـشم او            می‌سوخت مثل شمع ولی با نوای صبر

خورشـید محـملـش سـر فـرزند فـاطمه            از کـوفه تا به شـام بلا پا به پای صبر

می‌خـورد تـازیانه و می‌گـفت یا حسین            می‌داد کـاروان عـزا را صلای صـبـر

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین قربانچه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

دل باده بـنـوش است سر خوان عقیله            خورده شب و روز از نمک و نان عقیله

هر قـلب حـسینی که شده واله و شیـدا            در بـزم حـسـینی شـده مـهـمـان عقیله


ما عبد و غـلامـیم به احسان اباالفضل            مـجـنون حـسـیـنـیـم به احـسان عـقـیله

خود یک تنه زهرا شد و حیدر شد و حالا            اربـاب بـود گـوش به فـرمـان عـقـیله

در حـوزه عـلـمـیّـه زهـرائـیـه، عباس            زانـو زده بـر مـنـبـر عـرفـان عـقـیـله

آنجا که شد آقای دو عـالـم تک و تنها            ســربـاز طـراویـده ز دامـان عـقـیـلـه

تفـسـیر شد از آه حـزینی که رها کرد            در کـرب وبـلا مـریم قـرآن عـقـیــلـه

ای جنـس پرت از پرِ جـبریل گرانـتر            حـوریّه کجا، گـوشۀ ویـرانه، عـقـیله؟

یا حضرت زینب تو بیا قـسمت ما کن            یک کـربـبلا جان حـسین جان عـقـیله

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

روزی به پات غم نخورم شب نمی‌شود           این دلشکسته صاحبِ منصب نمی‌شود
مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است           "پـروانه" تا نسـوخت مُـقَـرَّب نمی‌شود


حُـر را ادب به مـرتـبـۀ حُـرّیَت رساند           هرگـز قـفـس سـرای مـؤدّب نمی‌شـود
در بارِگـاه شـاه، یـکـی جُـون می‌شـود           هر نـوکـری، غـلامِ مُـجَـرَّب نمی‌شـود
هیأت کلاس حضرت زهرا برای ماست           جـز او کـسی مـعـلـم مـکـتب نمی‌شـود
این روضه‌ها سـتون بـنای تـشیُّع است           مذهب بدون روضه که مذهب نمی‌شود
هرکس که صحبت از تو کند، گریه می‌کنم           دیـوانـه پـیـش خـلـق مُـعَـذَّب نـمی‌شود
ما گـریه کـرده‌ایـم ولی هـیچ گـریـه‌ای           مانـنـد گـریـه بر غـم زیـنب نـمی‌شـود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها قبل از وفات

شاعر : ابوالفضل عباسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مـادر رنـج و غـم و آلام می‌مـیرد بیا            یـادگـار کـربـلا در شـام می‌مـیـرد بیا

پاسدار نهضت خونین عاشورای عشق            پـاسـبان پـرچـم اسـلام می‌مـیـرد بـیـا


خواهر زار و سیه‌پوشت غریب و بی‌وطن            بسته در وصل خدا احرام می‌میرد بیا

کام نگـرفـتم بـرادر از زمـین کـربـلا            عاشق کـرب و بلا ناکـام می‌میرد بیا

فاصله بین حیات و مرگ دارم یک قدم            پیـش نِه بر آشـنا یک گام می‌میرد بیا

کوفـۀ بد نام سـوزاندم به نطق آتـشین            شیر دخت فاطمه خوشنام می‌میرد بیا

از دیار کـربلا تا شام ویـران یک‌تـنه            سرپـرست بی‌کس ایـتـام می‌میـرد بیا

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرتضی محمد پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اسوه و الگوی زن های دو عالم زینب است           حافظ خون حسین و دین خاتم زینب است
صبر از صبرش گربیان چاک زد در کربلا           دایه‌دار درد و رنج و غصه و غم زینب است


کـنیۀ پاکش عـقیله صاحب علم الکتاب           پیشوای هاجر و حوا و مریم زینب است
ما رَاَیتُ شمه‌ای از روح توحیدی اوست           این کلام دلنشینش قطره‌ای از آن یم است
خطـبه‌هایش در میان کـوفه و شـام بلا           از برای دشمنان چو ذوالفقار دو دم است
خطبه را با دست بسته خوانده و اعجاز کرد           اشک چشمش بین این خطبه به مثل زمزم است
شام را ویران نمود و شامیان را خار کرد           هرچه گویم من به وصفش باز می‌گویم کم است
«کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود»           این همان یک مصرعی بوده که نقش پرچم است

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر بالا اصلی ترین رکن شعر یعنی ردیف و قافیه رعایت نشده است، همانگونه که مستحضر هستید اگر شاعر برای شعرش ردیف انتخاب کند باید تا پایان شعر کلمه یا کلمات ردیف عیناً تکرار شود در این شعر دوکلمه « زینب است» ردیف است که تا بیت سوم رعایت شده است اما از بیت چهارم با حذف کلمه « زینب» ردیف رعایت نشده و این اشتباهی بزرگ و غیر قابل چشم پوشی است!!

کـنیۀ پاکش عـقیله صاحب علم الکتاب           پیشوای هاجر و حوا و مریم زینب است
ما رَاَیتُ شمه‌ای از روح توحیدی اوست           این کلام دلنشینش قطره‌ای از آن یم است